یکی از مقالات ارائه شده در این همایش به بررسی وضعیت زنان دستفروش مترو اختصاص داشت که توسط مریم نهاوندی و سمیه آجورلو تهیه شده است.
متن زیر خلاصهای از این مقاله است.
ارزشهای اصلی توسعه پایدار را علاوه بر توجه به مسائل اقتصادی باید در ارتقای کیفیت زندگی یعنی توانمندسازی زنان و مردان در تامین نیازهای اساسی، رشد آگاهی عمومی، اعتماد به نفس و حفظ امنیت و آزادگی جستو جو کرد.
از اینرو رویکرد جنسیتی در حوزه برنامهریزی توسعه پایدار مطرح میشود. در جامعه ما زنان همواره بهعنوان جنس دوم شناخته میشوند و شرایط ساختاری جامعه برگرفته از این دیدگاه است. درست است که وضعیت زنان تنها به ساختارهای اجتماعی بازنمیگردد و به نوع جامعهپذیری آنان نیز وابسته است اما بهگونهای است که این دو ویژگی همدیگر را تقویت میکنند. بدین صورت که زنان از همان ابتدا با توجه به جنسیتشان تربیت میشوند (زن بودن) و وقتی وارد اجتماع میشوند با دیدن شرایط حاکم بر جامعه دوباره به بازتعریف خود میپردازند و این دیدگاه تقویت میشود. همین امر آسیبپذیری این قشر را فراهم میکند و سبب میشود بهعنوان قشر آسیبپذیر مورد مطالعه واقع شوند.
در کنار مسائل مربوط به جنسیت و مفاهیم مربوط به آن، سرپرست بودن زن مزید بر علت میشود. در جامعهای مثل ایران که تربیت فرزندان و نگهداری از آنان و امور خانه بر عهده زنان است، نبود مرد در خانواده باری را که بر دوش این زنان است دو چندان میکند و آنها را آسیبپذیرتر میسازد.
در ایران درصد خانوادههای زنسرپرست رشد چشمگیری داشته است. نرخ خانوارهای زنسرپرست به کل خانوارهای ایران طبق آمار سال 1375 معادل 3/8 درصد بوده است که معادل 1037 هزار خانوار میشود. این میزان پس از گذشت یک دهه یعنی در سال 1385 به 4/9 درصد رسیده که معادل 1641هزار خانوار است درحالیکه این تعداد در سال 1355 برابر با 800 هزار نفر بودهاست.
براساس تعاریف مرکز آمار منظور از سرپرست خانوار عضوی از خانوار است که در خانوار به این عنوان شناخته میشود. سرپرست خانوار معمولا مسئولیت تامین تمام یا بخش عمدهای از هزینههای خانوار یا تصمیمگیری در مورد نحوه هزینه کردن درآمدهای خانوار را بر عهده دارد. سرپرست خانوار لزوما مسنترین عضو خانوار نیست و میتواند زن یا مرد باشد. بدیهی است که در خانوارهای یکنفره، همان شخص سرپرست خانوار است.
زنان در جامعه ما از کودکی جامعهپذیری اقتصادی ندارند و نمیتوانند از حلقههای حمایتی و روابط دوستانهای که برای آنها منافع اقتصادی دارد، بهره ببرند. تقریبا تمامی زنان دستفروش مترو هیچ ضامنی برای تهیه اجناس نداشتند و بهصورت امانی یا نقدی آنها را تهیه میکردند.
یکی از فروشندگان مترو که خانم 48 سالهای است، مادر 3 فرزند بوده و همسر بیماری دارد، میگوید: قبل از اینکه برای کار به مترو بیایم در مهدکودک و جاهایی که میشد بدون مدرک تحصیلی پول دربیاورم کار میکردم. از آنجایی که هیچ کاری جز مراقبت از بچه و بیمار بلد نبودم چند وقت از این طریق زندگی کردم اما چون درآمدم کفاف زندگیام را نمیداد، به اینجا آمدم.
زن 36 ساله دیگری میگوید: قبلا در یک شرکت خصوصی کارمند بودم، همین که میفهمیدند مردی بالای سرم نیست یک جور دیگر نگاهم میکردند، از نگاههای مردها خسته شدم. حقوقم خیلی کم بود، کفاف زندگیام را نمیداد، به همین دلیل آمدم مترو؛ اینجا محیط زنانه است.
این زنان درباره روابط مسافران مترو نظرات متفاوتی دارند. خانم 50 سالهای میگوید: بعضیها ما را مسخره میکنند ولی بیشتر مردم تاکنون استقبال خوبی کردهاند. خیلی از مشتریهای ما کارمندهای اداره هستند و وقت کمی دارند و از خرید توی مترو راضیاند.
فروشنده 34 ساله دیگری میگوید: بعضیها به ما میگویند زنهای خیابانی، و بعد اخم میکنند و میگویند دستتان به ما نخورد. خانم دیگری معتقد است 90درصد مردم دید خوبی به فروشندگان زن مترو دارند و این زنان را تشویق میکنند.
روابط میان فروشندگان
این زنان غالبا بهصورت شبکهای هستند که همدیگر را میشناسند، مگر اینکه فرد تازهکاری به آنها اضافه شود؛ بهگونهای که اگر در ایستگاهی ماموری باشد به نوعی همدیگر را خبردار میکنند، بعضی از آنها بهصورت گروهی کار میکنند و همه با هم وارد واگن میشوند و همه هم خارج میشوند گویی که همکاری آنها با هم سبب فروش بهتر اجناسشان خواهد شد.
فروشندگی برای تفریح
اما مسئلهای که هر روز بر شدت آن افزوده میشود حضور فروشندگانی است که نه بهدلیل فقر اقتصادی که گاه به دلایلی چون خوشگذرانی به مترو میآیند و با اجناسی که به همراه دارند به فروشندگی میپردازند. مشکلاتی که این زنان برای دستفروشان واقعی ایجاد میکنند از زبان خود آنان گویاتر است. خانم 46سالهای که همسرش فوت کرده در اینباره میگوید: یکسری از این خانمها با اینکه پولدار هستند باز هم دستفروشی میکنند. یکی از آنها ماشین 206 و 3 تا خانه دارد اما دستفروشی میکند.
زن دیگری از شلوغی مترو گلایه دارد و توضیح میدهد: الان تا یکی از مامانش قهر میکند میآید اینجا دستفروشی. ما میدانیم که خیلیها واقعا نیاز ندارند، مثلا خانمی میخواهد مبل بخرد میآید دستفروشی میکند.
روابط خویشاوندی
علاوه بر روابط زنان فروشنده با مسافران و فروشندگان دیگر میتوان به روابط آنها با خویشاوندان شان هم اشاره کرد. اکثر آنان نهتنها کمکی از سوی خویشاوندان دریافت نمیکنند بلکه از کنایهها و دید تحقیرآمیز آنان نیز در امان نیستند. زن 30سالهای میگوید: به من میگویند در مترو دستفروشی نکن. ممکن است یکی از افراد فامیل تو را ببیند. من هم در جواب میگویم به من کمک کنید تا کار نکنم.
راهکارها
تقریبا تسهیلات تمامی نهادهای حمایتی که به این زنان بهصورت نقدی کمک میکنند، حتی تامینکننده اصلیترین نیازهای انسان هم نیست. به کارگیری طرحهای توانمندسازی جایگزین مناسبی برای اینگونه کمکهای نقدی دولت است که هم سبب کاهش هزینههای دولت میشود و هم بهبود وضعیت این زنان را بهدنبال خواهد داشت. درست است که زنانی هستند که دیگر توانایی یادگیری حرفهای را ندارند(بهدلیل سن) اما بسیاری از زنان فروشنده مترو، زنان جوان و میانسالیاند که میتوان در جهت توانمندسازی آنان سرمایهگذاری کرد.
نهادهایی چون کمیته امداد و بهزیستی در این جهت گامهای مؤثری را برداشتهاند اما در این زمینه نیز نارساییهایی وجود دارد که باید به آنها رسیدگی شود. توانمندسازی یکی از راهکارهای بلندمدتی است که میتواند از بروز چنین پدیدههایی (دستفروشی) جلوگیری کند. یکی از روشهای توانمندسازی، ایجاد بازارچههای سیار است.
راهکار دیگر و احتمالا مهمترین راهکار، تصحیح قانون در این زمینه است. مشخص کردن یک نهاد مسئول منجر به کاهش تشتت آرا در میان سازمانهای متولی این امر میشود و روند حمایتی را بهبود میبخشد.
از راهکارهای دیگر میتوان به موارد زیر هم اشاره کرد: بهکارگیری زنان در بخشهای اشتغالزا، فراهم کردن فرصتهای شغلی مناسب برای زنان سرپرست خانوار، تقویت و توسعه گروههای همیار زنان سرپرست خانوار و لزوم شناسایی و آموزش مشاغل خانگی درآمدزا.